کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی
    بود دامان دگر بر آتش من هر گلی
    چشم عبرت بین نداری، ورنه هر شاخ گلی
    محضر آمادای باشد به خون بلبلی
    نیست بی خون جگر در گلشن عالم گلی
    هست هر شاخ گلی محضر به خون بلبلی
    یادم آمد طره مشکین آن رعناغزال
    هر کجا بر شاخ گل پیچیده دیدم سنبلی
    نیست ممکن خنده بر روز سیاه من کند
    در قفای هر که افتاده است مشکین کاکلی
    زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن
    کز نچیدن می توان یک عمر گل چید از گلی
    قامت خم گشته می گفتم حصار من شود
    شد گذار کاروان درد و محنت را پلی
    دست و دامان تهی رفتم برون صائب ز باغ
    بس که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha