صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۱۱: شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی بود دامان دگر بر آتش من هر گلی چشم عبرت بین نداری، ورنه هر شاخ گلی محضر آمادای باشد به خون بلبلی نیست بی خون جگر در گلشن عالم گلی هست هر شاخ گلی محضر به خون بلبلی یادم آمد طره مشکین آن رعناغزال هر کجا بر شاخ گل پیچیده دیدم سنبلی نیست ممکن خنده بر روز سیاه من کند در قفای هر که افتاده است مشکین کاکلی زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن کز نچیدن می توان یک عمر گل چید از گلی قامت خم گشته می گفتم حصار من شود شد گذار کاروان درد و محنت را پلی دست و دامان تهی رفتم برون صائب ز باغ بس که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی صائب تبریزی