صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۱۰: گر چه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی دل همان در سینه سوزد چون چراغ از تشنگی ساغر خون خوردنم چون لاله نم بیرون نداد بس که دل در سینه من بود داغ از تشنگی بحر اگر در کاسه ام ریزند می گردد سراب خشک شد از بس مرا مغز و دماغ از تشنگی چشم احسان دارم از آهن دلان روزگار آب را از تیغ می گیرم سراغ از تشنگی حال من دور از لب جان بخش او داند که چیست چون سکندر هر که گردیده است داغ از تشنگی شهپر طاوس می باید که باشد سبز و تر نیست صائب هیچ (غم) گر سوخت داغ از تشنگی صائب تبریزی