صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۲۶: در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره؟ واکن به ناخن از دل پرآرزو گره جز تیغ آبدار درین روزگار نیست آبی که تشنه را نشود در گلو گره وقت است شق چو نار شود پوست بر تنم از بس شده است در دل من آرزو گره بیهوده شاخ گل همه تن دست گشته است نتوان زدن به بال و پر رنگ و بو گره بی ابر دامن صدفش پرگهر شود از غیرت آن کسی که کند آبرو گره در عین وصل باخبر از حسرت من است هر تشنه را که آب شود در گلو گره از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا چون گوهرست قسمت من از دو سو گره راه سلوک تنگتر از چشم سوزن است تا کی زنی به رشته جان ز آرزو گره؟ صائب هزار عقده دل باز می شود گر وا شود ز جبهه آن تندخو گره صائب تبریزی