کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای
    از حساب زندگی روزشمار آسوده ای
    چون می گلرنگ خون عاشقان غماز نیست
    از غبار خط چرا این خاک بر لب سوده ای؟
    از پشیمانی مشو غافل که روز بازخواست
    برگ عیش توست هر دستی که بر هم سوده ای
    بی قراران نیستند آسوده در زیر زمین
    از گرانجانیتو بر روی زمین آسوده ای
    بحر رحمت از تو هر ساعت به رنگی می شود
    بس که دامن را به الوان گناه آلوده ای
    تا ز خود بیرون نمی آیی سفر ناکرده ای
    گر به مژگان سنگلاخ دهر را پیموده ای
    ترک هستی کن که خاکت می فشارد در دهن
    این می ناصاف را صدبار اگر پالوده ای
    رو اگر در کعبه آری سجده بت می کنی
    تا ز زنگار خودی آیینه را نزدوده ای
    گرچه داری در میان خرمن افلاک جای
    از غلوی حرص چون موران کمر نگشوده ای
    پیش پای سیل افتاده است صحرای وجود
    تو ز غفلت در خطرگاهی چنین آسوده ای
    عشق را در پرده ناموس پنهان می کنی
    چهره خورشید را صائب به گل اندوده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha