کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چاره از من می کند پرهیز از بیچارگی
    غم به گرد من نمی گردد ز بی غمخوارگی
    چاره این چاره جویان را مکرر کرده ام
    امتحان از دردمندی ها همان بیچارگی
    نیستم بر خاطر صحرا گران چون گردباد
    کرده ام تا راست قامت، می برم آوارگی
    گر نمی آری چراغی آه سردی هم بس است
    پا مکش ای سنگدل از خاک ما یکبارگی
    چاک تهمت بود اگر بر جامه یوسف گران
    عاقبت شد شهپر پرواز کنعان، پارگی
    ما عبث در زلف او دل بر اقامت بسته ایم
    حاصل سنگ از فلاخن نیست جز آوارگی
    روزی روشندلان دل خوردن است از آسمان
    قسمت اخگر ز خاکستر بود دلخوارگی
    عیبها را کیمیای فقر می سازد هنر
    بر لباس تنگدستان پینه نبود پارگی
    داشت صائب چاره جویی دربدر دایم مرا
    پشت بر دیوار راحت دادم از بیچارگی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha