کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوسه ای قیمت ازان لبها به صد جان کرده ای
    برخوری از نعمت خوبی، که ارزان کرده ای
    گرد ننشیند به دامانت که چون سیل بهار
    شهر را از جلوه مستانه ویران کرده ای
    می دهند از پرفشانی خرمن گل را به باد
    بس که گل را خوار پیش عندلیبان کرده ای
    نور ایمان در لباس کفر جولان می کند
    در خط عنبرفشان تا روی پنهان کرده ای
    رو نگردانیده ای از خط و خال عنبرین
    مسند مور از کف دست سلیمان کرده ای
    تا خط مشکین به دور عارضت صف بسته است
    ریشه محکم در نظرها همچو مژگان کرده ای
    از کبودی نیل چشم زخم دارد پیکرت
    در سرمستی مگر گل در گریبان کرده ای؟
    تا به سیر گلستان آورده ای بی پرده روی
    لاله و گل را چراغ زیر دامان کرده ای
    پاک گشته است از قبول نقش لوح ساده اش
    دیده آیینه را از بس که حیران کرده ای
    از لطافت دست سیمینت نگارین گشته است
    دست خود تا شانه زلف پریشان کرده ای
    کرد اگر روشن جهان آب و گل را آفتاب
    تو به روی گرم دلها را چراغان کرده ای
    دعوی خون را به اشک شادی از دل شسته اند
    جلوه تا چون شمع بر خاک شهیدان کرده ای
    گرچه ریحان خواب می آرد، تو از نیرنگ حسن
    خواب صائب تلخ ازان خط چو ریحان کرده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha