کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلفی که بر آن طرف بناگوش فتاده
    شامی است که با صبح هم آغوش فتاده
    پروانه پرسوخته شمع تجلی است
    خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
    از اشک تهی همچو در گوش نگردد
    چشمی که بر آن صبح بناگوش فتاده
    هر لحظه کند چاک ز خمیازه گریبان
    تا بوسه جدا زان لب می نوش فتاده
    بازآی که بی قامت رعنای تو دستم
    از کار ز خمیازه آغوش فتاده
    از خط نکنم ترک لب یار که این می
    تا ساغر آخر همه سرجوش فتاده
    سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
    زان دم که سبوی میم از دوش فتاده
    سرگرمی افلاک ز عشق است که بی عشق
    دیگی بود افلاک که از جوش فتاده
    سیلی است به دریای حقیقت شده واصل
    در پای خم آن مست که مدهوش فتاده
    در خامشی از نطق فزون نشأه توان یافت
    پر زور بود باده از جوش فتاده
    صائب چه زنم بر لب خود مهر خموشی؟
    کز راز من دلشده سرپوش فتاده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha