کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
    چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
    تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
    دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
    چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
    سر چو خورشید به هر کوچه و بازارش ده
    از تهیدستی حیرت زدگان بی خبرست
    دستش از کار ببر راه به گلزارش ده
    می برد سرکشی و ناز ز اندازه برون
    همچو سرو از گره خاطر خود بارش ده
    سرمه خواب ازان چشم سیه مست بشو
    شمع بالین ز دل و دیده بیدارش ده
    تا به خونابه کشان بهتر ازین پردازد
    چندی از خون جگر ساغر سرشارش ده
    تا مگر باخبر از صورت حالم گردد
    به کف آیینه ای از حیرت دیدارش ده
    آن بت سنگدل از پیچش ما بی خبرست
    پیچ و تابی به رگ و ریشه چو زنارش ده
    نیست از سنگ دلم، ورنه دعا می کردم
    کز نکویان به خود ای عشق سروکارش ده
    صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
    ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha