کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا سبزه خط از لب جانان برآمده
    آه از نهاد چشمه حیوان برآمده
    عشق است نازپرور راحت، وگرنه حسن
    یوسف صفت به محنت زندان برآمده
    در بزم وصل، داغ تهی چشمی من است
    دلوی که خالی از چه کنعان برآمده
    داند که من ز دامن صحرا چه می کشم
    بر سنگ، پای هر که ز دامان برآمده
    آن غنچه را که من به نفس باز کرده ام
    صبح قیامتش ز گریبان برآمده
    ما بی توکلیم، وگرنه درین چمن
    رزق شکوفه از بن دندان برآمده
    چون سبزه ای که در قدم بید بشکند
    مژگان من به خواب پریشان برآمده
    از داغ عشق، جن و ملک را نصیب نیست
    این مه ز مشرق دل انسان برآمده
    کی درهم از دم خنک تیغ می شود؟
    صائب به سردمهری دوران برآمده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha