صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۴۳: کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو از بی بضاعتی خجلم از لقای تو آید به حال خود ز تماشای آفتاب شد چشم هر که خیره ز نور و صفای تو صد پرده است بیش ز ظلمت حجاب نور نتوان ز شرم کرد نظر بر لقای تو اشکش چو آب آینه بر جای خشک ماند چشمی که دید در رخ حیرت فزای تو از دامن تو دست ندارم به سرکشی تا همچو زلف سرنگذارم به پای تو چون روی ماه مصر ز سیلی شود کبود گر برگ گل کنند عزیزان قبای تو از دورباش ناز تو، از سرگذشتگان جز کاکل تو نیست کسی در قفای و چون برخورم ز دیدن رویت، که می شود طبل رحیل هوش من آواز پای تو بر خویشتن ببال که در قلزم وجود همچون حباب نیست سری بی هوای تو از نکهت دو روزه گل بی نیاز کرد ما را گل همیشه بهار حنای تو افغان که کرد دست من موشکاف را چون شانه خشک، حیرت زلف رسای تو انصاف نیست راندنش از آستان خویش صائب که ساخت نقد دل و دین فدای تو صائب تبریزی