کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد رعشه پیری پر و بال طلب تو
    یک جو نشد افسرده ز کافور تب تو
    انگور شود غوره چو بسیار بماند
    شد غوره درین باغ ز مهلت عنب تو
    پیری که زدی آب بر آتش دگران را
    شد هیزم خشکی پی نار غضب تو
    عمرت شد و یک ساغر تبخال ندامت
    بر سر نکشید از کف افسوس لب تو
    در فکر سفر باش که هر موی سفیدی
    از غیب رسولی است برای طلب تو
    این یک دو نفس را ز سر درد برآور
    در غفلت اگر صرف شد اوقات شب تو
    غافل مشو ایام خزان از نفس سرد
    در خنده سرآمد چو بهار طرب تو
    شوخی مکن ای پیر که هر موی سفیدی
    شمشیر زبانی است برای ادب تو
    در هر چه شود صرف به جز آه حرام است
    چون صبح ز عمر این نفس منتخب تو
    گاهی به لگد، گاه به پهلو دهی آزار
    در مرگ و حیات است زمین در تعب تو
    پیری که ز اسباب وقارست بشر را
    مپسند که بی وقر شود از سبب تو
    هر لوح مزاری ز فرامشکده خاک
    دستی است برون آمده بهر طلب تو
    صائب به ادب باش که گردون ز حوادث
    صد دست برآورده برای ادب تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha