کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا ز خط پشت لب جان بخش جانان شد سیاه
    عالم روشن به چشم آب حیوان شد سیاه
    چشمه خورشید در گرد کدورت غوطه زد
    تا ز خط عنبرین، رخسار جانان شد سیاه
    شد به اندک فرصتی فرمانروای رود نیل
    روی یوسف گر ز دست انداز اخوان شد سیاه
    روشنی بخش نظر باشد ز بوی پیرهن
    مصر اگر بر دیده یوسف ز زندان شد سیاه
    تیرگی در آستین دارد لباس عاریت
    روی ماه از منت خورشید تابان شد سیاه
    رومتاب از سیلی دوران که مغزافروز شد
    روی عنبر تا ز دست انداز عمان شد سیاه
    دیده ای کز سیرچشمی سرمه بینش نیافت
    همچو میل آتشین از مد احسان شد سیاه
    گوشه چشمی ز لیلی قسمت مجنون نشد
    گرچه زآهش روزن چشم غزالان شد سیاه
    صبر کن بر تیره بختی ها که طفل شیر را
    نعمت الوان دهد مادر، چو پستان شد سیاه
    درنگیرد صحبت آیینه با آب روان
    بر سکندر زندگی از آب حیوان شد سیاه
    جلوه لیلی به تحسینی ز خاکم برنداشت
    گر چه از مشق جنون من بیابان شد سیاه
    از گشودن روز محشر را سیه سازد چو شب
    بس که صائب نامه عمرم ز عصیان شد سیاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha