کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز گل فزود مرا خارخار خنده تو
    که نیست خنده گل در شمار خنده تو
    مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است
    که نشکند قدح گل خمار خنده تو
    شده است گل عبث از برگ سر به سر ناخن
    گرهگشایی دلهاست کار خنده تو
    تو چون دهن به شکرخنده واکنی چون صبح
    کند فلک زر انجم نثار خنده تو
    گشود لب به شکرخنده غنچه تصویر
    نشد که گل کند از لب بهار خنده تو
    درآی از درم ای صبح آرزومندان
    که سوخت شمع من از انتظار خنده تو
    ز آفتاب چرا مهر بر دهن دارد؟
    اگر نه صبح بود شرمسار خنده تو
    کند نسیم گریبان غنچه را صد چاک
    دهن چگونه شود پرده دار خنده تو؟
    طرف چگونه شود با رخ تو ماه، که صبح
    ز آفتاب بود داغدار خنده تو
    ز شور حشر نمکسود تا به کی گردد؟
    دل دو نیم من از رهگذار خنده تو
    دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم
    ز بس خجل شده در روزگار خنده تو
    بود ز قند مکرر حلاوتش افزون
    گرفته ایم مکرر عیار خنده تو
    چو شمع صبح همین آرزوست صائب را
    که جان خویش نماید نثار خنده تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha