صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۱۹: ز گل فزود مرا خارخار خنده تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز گل فزود مرا خارخار خنده تو که نیست خنده گل در شمار خنده تو مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است که نشکند قدح گل خمار خنده تو شده است گل عبث از برگ سر به سر ناخن گرهگشایی دلهاست کار خنده تو تو چون دهن به شکرخنده واکنی چون صبح کند فلک زر انجم نثار خنده تو گشود لب به شکرخنده غنچه تصویر نشد که گل کند از لب بهار خنده تو درآی از درم ای صبح آرزومندان که سوخت شمع من از انتظار خنده تو ز آفتاب چرا مهر بر دهن دارد؟ اگر نه صبح بود شرمسار خنده تو کند نسیم گریبان غنچه را صد چاک دهن چگونه شود پرده دار خنده تو؟ طرف چگونه شود با رخ تو ماه، که صبح ز آفتاب بود داغدار خنده تو ز شور حشر نمکسود تا به کی گردد؟ دل دو نیم من از رهگذار خنده تو دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم ز بس خجل شده در روزگار خنده تو بود ز قند مکرر حلاوتش افزون گرفته ایم مکرر عیار خنده تو چو شمع صبح همین آرزوست صائب را که جان خویش نماید نثار خنده تو صائب تبریزی