کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو
    در ساغر سهیل کند خون عقیق تو
    می برد اگر عقیق ازین پیش تشنگی
    سازد به عکس، تشنگی افزون عقیق تو
    هر قطره خون من جگر داغدیده ای است
    تا شد دگر ز خون که گلگون عقیق تو؟
    یاقوت آبدار شود اشک شمع ها
    در محفلی که گردد میگون عقیق تو
    خورشید اگر کند عرق خون، ز صلب سنگ
    بیرون نیاورد گهری چون عقیق تو
    موج سراب رشته یاقوت می شود
    گر پرتو افکند سوی هامون عقیق تو
    شب بیشتر کند دل خونخوار را سیاه
    در عهد خط زیاده کند خون عقیق تو
    دایم به خوشدلی گذرانده است روزگار
    از خط ندیده است شبیخون عقیق تو
    نقش امید بوسه به وجه حسن نشست
    تا شد نهفته در خط شبگون عقیق تو
    یک نقش بیش نیست نگین های ساده را
    دارد هزار نکته موزون عقیق تو
    هر چند فکر صائب ما خون خویش خورد
    ما را نساخت از صله ممنون عقیق تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha