صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۳۴: از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو در ساغر سهیل کند خون عقیق تو می برد اگر عقیق ازین پیش تشنگی سازد به عکس، تشنگی افزون عقیق تو هر قطره خون من جگر داغدیده ای است تا شد دگر ز خون که گلگون عقیق تو؟ یاقوت آبدار شود اشک شمع ها در محفلی که گردد میگون عقیق تو خورشید اگر کند عرق خون، ز صلب سنگ بیرون نیاورد گهری چون عقیق تو موج سراب رشته یاقوت می شود گر پرتو افکند سوی هامون عقیق تو شب بیشتر کند دل خونخوار را سیاه در عهد خط زیاده کند خون عقیق تو دایم به خوشدلی گذرانده است روزگار از خط ندیده است شبیخون عقیق تو نقش امید بوسه به وجه حسن نشست تا شد نهفته در خط شبگون عقیق تو یک نقش بیش نیست نگین های ساده را دارد هزار نکته موزون عقیق تو هر چند فکر صائب ما خون خویش خورد ما را نساخت از صله ممنون عقیق تو صائب تبریزی