کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای فتنه سایه پرور سرو روان تو
    مه در کمند کاکل عنبرفشان تو
    از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است
    بر سرو، کج نگاه کند باغبان تو
    خون خورده شرم تا چمنت را رسانده است
    رنگ حجاب می چکد از ارغوان تو
    صد ترکش از خدنگ ملامت برد به خاک
    خورشید اگر بلند شود در زمان تو
    مردم در آرزوی شبیخون بوسه ای
    یارب به خواب مرگ رود پاسبان تو!
    خورشید عمر من به لب بام بوسه زد
    تا کی به حرف مهر نگردد زبان تو؟
    شرمت به پاسبان خط آزادگی دهد
    در پای سرو خواب کند باغبان تو
    ننموده خویش را و دل از من ربوده است
    بسیار نازک است ادای میان تو
    حاجت به خاک کردن دام فریب نیست
    صائب برون نمی رود از گلستان تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha