صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۳۸: ای فتنه سایه پرور سرو روان تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای فتنه سایه پرور سرو روان تو مه در کمند کاکل عنبرفشان تو از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است بر سرو، کج نگاه کند باغبان تو خون خورده شرم تا چمنت را رسانده است رنگ حجاب می چکد از ارغوان تو صد ترکش از خدنگ ملامت برد به خاک خورشید اگر بلند شود در زمان تو مردم در آرزوی شبیخون بوسه ای یارب به خواب مرگ رود پاسبان تو! خورشید عمر من به لب بام بوسه زد تا کی به حرف مهر نگردد زبان تو؟ شرمت به پاسبان خط آزادگی دهد در پای سرو خواب کند باغبان تو ننموده خویش را و دل از من ربوده است بسیار نازک است ادای میان تو حاجت به خاک کردن دام فریب نیست صائب برون نمی رود از گلستان تو صائب تبریزی