کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ندارد اختیار در گشودن باغبان تو
    که در را می گشاید جوش گل در گلستان تو
    ز ابروی تو دارد هر سر مو شوخی مژگان
    پر سیمرغ بخشد تیر بی پر را کمان تو
    ز منعم کاسه همسایه خالی برنمی گردد
    قدح لبریز برگردد ز لعل می چکان تو
    جهد از طوق قمری سرو چون تیر از کمان بیرون
    به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو روان تو
    سخن چندان که خود را چون الف باریک می سازد
    به دشواری برون آید از تنگ دهان تو
    نمی دارد به زودی رشته همتاب دست از هم
    رگ جان را گسستن نیست از موی میان تو
    ازان از دیدن خورشید در چشم آب می گردد
    که مالیده است روی زرد خود بر آستان تو
    به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه می خندی
    که در خواب بهاران است پنداری خزان تو
    نمی گردد زبان جرأت من، ورنه می گفتم
    که جای بوسه پر خالی است در کنج دهان تو!
    تو جولان می کنی از سرکشی در اوج استغنا
    کجا افتد به دست کوته صائب عنان تو؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha