کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
    که به دل بردن ما بست کمر شکر تو
    دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو
    بازمانده است دهان صدف از گوهر تو
    می چکد بس که می از لعل می آلود ترا
    تهی از باده به خوردن نشود ساغر تو
    پرده شرم ازان چهره نوخط بردار
    چند باشد چو زره زیر قبا جوهر تو؟
    عمر جاوید به نظارگیان می بخشد
    هر که چون زلف شبی روز کند در بر تو
    می پرد چشم جهان در طلبش چون مه عید
    تا که را چشم فتد بر کمر لاغر تو
    تا به دامان قیامت گل ازو می ریزد
    دست هر کس که شبی ماند به زیر سر تو
    گردن سنگ شود نرم ز پروانه عزل
    سخت تر شد ز خط سبز دل کافر تو
    راه چون خانه دربسته در او نتوان یافت
    گر چه چون آینه بازست به عالم در تو
    لب زخم من و اظهار شکایت، هیهات
    که گشوده است بغل در هوس خنجر تو
    این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت
    خنده گریند همی سوختگان در بر تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha