کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی گردون کف بی مغزی از دریای عاشق تو
    دو عالم یک گریبان چاک از سودای عشق تو
    ز شرم ناکسی چون اشک می غلطد به خاک و خون
    سر خورشید عالمتاب زیر پای عشق تو
    درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمی باشد
    که جای سبزه خیزد خضر از صحرای عشق تو
    ز کوتاهی خجالت می کشد با آن رسایی ها
    قبای اطلس افلاک بر بالای عشق تو
    ز خورشید قیامت آب در چشمش نمی گردد
    دهد هر کس که چشمی آب از سیمای عشق تو
    شود هر پاره اش مهپاره ای دریانوردان را
    هر آن کشتی که گردد غرقه دریای عشق تو
    چو خورشید قیامت گرم می سازد جهانی را
    سر هر کس که گرددگرم از صهبای عشق تو
    به دل دارد چو عمر جاودان زخم نمایانی
    درین هنگامه خضر از تیغ استغنای عشق تو
    چه باشد دل، که کرد از شوخی این سقف معلق را
    مشبک همچو مجمر شعله رعنای عشق تو
    نمی گیرد به خود خاکسترش شیرازه محشر
    به هر خرمن که افتد برق بی پروای عشق تو
    به اسرار حقیقت چون لب منصور شد گویا
    لب جام از می منصوری مینای عشق تو
    فروغ مهر تابان ذره را در وجد می آرد
    وگرنه کیست صائب تا شود جویای عشق تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha