کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو
    زهی ظلمت که با سرچشمه حیوان زند پهلو
    ز رعنایی قدش نازک نهالان را خجل دارد
    که مصرع چون بلند افتاد با دیوان زند پهلو
    مشو چون ابر غافل در بهار از گوهرافشانی
    که با دریای رحمت دیده گریان زند پهلو
    ز خودکامی به خون خوردن سرآمد روزگار من
    که دل ناساز چون افتاد با پیکان زند پهلو
    به چشم این راه را سرکن اگر بیناییی داری
    که خار این بیابان بر صف مژگان زند پهلو
    مروت مانع از نومیدی خصم است عارف را
    وگرنه کشتیی دارم که بر طوفان زند پهلو
    به تنهایی علم بر قلب لشکر می زند خود را
    نهال قامت جانان به سروستان زند پهلو
    به عشق آهنین بازو طرف شد عقل ازین غافل
    که گردد توتیا چون شیشه با سندان زند پهلو
    مگردان روی از تیغ قضا چون بیدلان صائب
    که دل سی پاره چون گردید بر قرآن زند پهلو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha