کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن
    چون آینه از دور قناعت به نظر کن
    زان چهره کز او جای عرق می چکد آتش
    در کار من سوخته دل نیم شرر کن
    زان چاه زنخدان که پر از آب حیات است
    یک قطره عنایت به من تشنه جگر کن
    دل باز نمی آید ازان زلف دلاویز
    زان یار سفرکرده قناعت به خبر کن
    منمای به کوته نظران چهره خود را
    از آه من ای آینه رخسار حذر کن
    با تیره دلی چهره مطلب نتوان دید
    این آینه را صیقلی از آه سحر کن
    تسلیم بود جوشن داودی آفات
    در رهگذر تیر قضا سینه سپر کن
    لنگر نتوان کرد درین عالم پرشور
    چون موج ازین بحر پرآشوب گذر کن
    چون سرو اگر از جمله آزاده روانی
    با بار دل خویش قناعت ز ثمر کن
    هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید
    کاری که به همت رود از پیش، خبر کن
    بی رشته محال است که گلدسته شود جمع
    شیرازه اوراق دل از آه سحر کن
    شاید که به آن گوهر نایاب بری راه
    یک چند ز سر پای درین بحر خطر کن
    صائب چو صدف گر لب دریوزه گشایی
    حاجت طلب از مردم پاکیزه گهر کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha