کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو
    گوهر بی قیمتی، سنگ ته دندان مشو
    می توان کشتن، چو نبود آب، آتش را به خاک
    خاک خور، مغلوب حرص از بهر آب و نان مشو
    خویش را در بندگی انداختن از عقل نیست
    تا نفس داری رهین منت احسان مشو
    تا نبینی پشت و روی عیب های خویش را
    زینهار از صحبت آیین روگردان مشو
    مهره گردان نمی ماند به حال خویشتن
    چون تنک ظرفان به اقبال فلک خندان مشو
    جلوه کردن در لباس عاریت دون همتی است
    جامه ای کز تن برون ناید به آن نازان مشو
    نیستی آیینه تا باشی ز معنی بی نصیب
    دیده را بگشای، در هر صورتی حیران مشو
    در مصاف چرخ صائب همت از پیران طلب
    تا نباشد اسب چوگانی به این میدان مشو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha