کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اشکی که از ندامت ریزند باده خواران
    شیرازه نشاط است چون رشته های باران
    ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران
    کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران
    تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست
    مغزی که آرمیده است در جوش نوبهاران
    روی زمین ازیشان رنگ نشاط دارد
    حاشا که زرد گردد رخسار لاله کاران
    ایام نوبهاران غماز شوره زارست
    از خانه برنیایند زهاد روز باران
    از روزگار حاصل هر کس به قدر دارد
    بی حاصلی است ما را حاصل ز روزگاران
    دریا ز جوش گوهر اندیشه ای ندارد
    دیوانه را نباشد پروای سنگباران
    دام فریب پنهان در زیر خاک دارند
    ایمن نمی توان بود از مکر سبحه داران
    آغاز خط مشکین عیدی است عاشقان را
    نزدیک شام باشند خوشوقت روزه داران
    بر شیر، نیستان بود انگشت زینهاری
    روزی که بود آن طفل در سلک نی سواران
    زان چهره عرقناک زنهار برحذر باش
    سیلاب عقل و هوش است این قطره های باران
    غواص را ز دریا بیرون خموشی آرد
    پاس نفس ضرورست در بزم باده خواران
    در پیش سیل آفت کوهی است پای بر جا
    هر چند پست باشد دیوار خاکساران
    آیینه پیش زنگی بی آبروی باشد
    زشت است دختر رز در چشم هوشیاران
    دوزخ بهشت گردد پاکیزه طینتان را
    در بوته گدازند آسوده خوش عیاران
    ایام نوجوانی غافل مشو ز فرصت
    کاین آب برنگردد دیگر به جویباران
    چون آب زندگانی صائب به من گواراست
    روز مرا سیه کرد هر چند روزگاران

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha