صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۳۴: اشکی که از ندامت ریزند باده خواران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشکی که از ندامت ریزند باده خواران شیرازه نشاط است چون رشته های باران ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست مغزی که آرمیده است در جوش نوبهاران روی زمین ازیشان رنگ نشاط دارد حاشا که زرد گردد رخسار لاله کاران ایام نوبهاران غماز شوره زارست از خانه برنیایند زهاد روز باران از روزگار حاصل هر کس به قدر دارد بی حاصلی است ما را حاصل ز روزگاران دریا ز جوش گوهر اندیشه ای ندارد دیوانه را نباشد پروای سنگباران دام فریب پنهان در زیر خاک دارند ایمن نمی توان بود از مکر سبحه داران آغاز خط مشکین عیدی است عاشقان را نزدیک شام باشند خوشوقت روزه داران بر شیر، نیستان بود انگشت زینهاری روزی که بود آن طفل در سلک نی سواران زان چهره عرقناک زنهار برحذر باش سیلاب عقل و هوش است این قطره های باران غواص را ز دریا بیرون خموشی آرد پاس نفس ضرورست در بزم باده خواران در پیش سیل آفت کوهی است پای بر جا هر چند پست باشد دیوار خاکساران آیینه پیش زنگی بی آبروی باشد زشت است دختر رز در چشم هوشیاران دوزخ بهشت گردد پاکیزه طینتان را در بوته گدازند آسوده خوش عیاران ایام نوجوانی غافل مشو ز فرصت کاین آب برنگردد دیگر به جویباران چون آب زندگانی صائب به من گواراست روز مرا سیه کرد هر چند روزگاران صائب تبریزی