کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با درد بود صاف دل ساغر مستان
    نخوت نفروشد به خزف گوهر مستان
    پروای کله گوشه خورشید ندارد
    از ابر خورد آب، دماغ تر مستان
    عقل است که در پرده ناموس حصاری است
    پوشیده و پنهان نبود جوهر مستان
    خواهی که ترا عقل عسس بند نسازد
    مگذار بورن پای خود از کشور مستان
    کفاره همصحبتی زهد فروشان
    آن است که هشیار نشینی بر مستان
    روزی که ز خم جام هلالی به در آید
    طالع شود از برج شرف اختر مستان
    تا هیچ کس از قافله در راه نماند
    شرط است که مستانه رود رهبر مستان
    از باطن صاف می گلرنگ حذر کن
    بر سنگ به بازیچه مزن گوهر مستان
    شیرازه جمعیت ما موج شراب است
    بی باده شود زیر و زبر دفتر مستان
    گر افسر شاهان بود از لعل گرانسنگ
    از باده گلرنگ بود افسر مستان
    صائب صفت گوهر مستان چه ضرورست؟
    از سینه دریاست عیان گوهر مستان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha