صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۱۵: با درد بود صاف دل ساغر مستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با درد بود صاف دل ساغر مستان نخوت نفروشد به خزف گوهر مستان پروای کله گوشه خورشید ندارد از ابر خورد آب، دماغ تر مستان عقل است که در پرده ناموس حصاری است پوشیده و پنهان نبود جوهر مستان خواهی که ترا عقل عسس بند نسازد مگذار بورن پای خود از کشور مستان کفاره همصحبتی زهد فروشان آن است که هشیار نشینی بر مستان روزی که ز خم جام هلالی به در آید طالع شود از برج شرف اختر مستان تا هیچ کس از قافله در راه نماند شرط است که مستانه رود رهبر مستان از باطن صاف می گلرنگ حذر کن بر سنگ به بازیچه مزن گوهر مستان شیرازه جمعیت ما موج شراب است بی باده شود زیر و زبر دفتر مستان گر افسر شاهان بود از لعل گرانسنگ از باده گلرنگ بود افسر مستان صائب صفت گوهر مستان چه ضرورست؟ از سینه دریاست عیان گوهر مستان صائب تبریزی