کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد خشک از گشودن لب آبروی من
    آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من
    خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم
    داغ است عشق از دل بی آرزوی من
    خون مشک در پیاله من خود به خود نشد
    چون نافه شد سفید درین کار موی من
    از تشنگی ز بس که شدم خشک چون سبو
    تنگ از فشار دست نگردد گلوی من
    در لعل آبدار ز برگشته طالعی
    باشد همان چو نقش نگین خشک، جوی من
    تا سر کشیده ام به گریبان خامشی
    از خود چو غنچه باده برآرد سبوی من
    گردد مرا گره چو صدف در دل از غرور
    گوهر دهند اگر عوض آبروی من
    صائب ز بس که درد مرا در میان گرفت
    بیچاره شد ز چاره من چاره جوی من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha