کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساقی از میخانه عالمتاب می آید برون
    گوهر شهوار خوب از آب می آید برون
    عشق سرگردانیی دارد، ولی خون می خورد
    کشتی هر کس ازین گرداب می آید برون
    در فروغ عشق نور عقل گردیده است محو
    وای بر شمعی که در مهتاب می آید برون
    پیچ و تاب از جوهر شمشیر اگر بیرون رود
    جان عاشق هم ز پیچ و تاب می آید برون
    گریه ما بی قراران را عیار دیگرست
    جای اشک از چشم ما سیماب می آید برون
    صبح از خون شفق دامان خود را پاک کرد
    همچنان از زخم ما خوناب می آید برون
    بی ظهور عشق عاشق در حجاب نیستی است
    ذره با خورشید عالمتاب می آید برون
    دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون گریست
    از زمین ما به ناخن آب می آید برون
    عقل در هر آب سهلی دست و پا گم می کند
    عشق صائب سالم از غرقاب می آید برون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha