کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
    گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن
    از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند
    از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن
    می شود بسته در فیض ز واکردن لب
    درد خود عرض نباید به مسیحا کردن
    آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا
    که به احباب توان رقعه ای انشا کردن
    پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا
    لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن
    عنقریب است که هم پله قارون شده است
    خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن
    خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم
    نشود درد سخن به، به مداوا کردن
    نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند
    که گره از دم عقرب نتوان وا کردن
    زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟
    شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن
    نور خورشید دهد دیده دل را صائب
    گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha