کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا ز لاله چراغ نظر شود روشن
    ز قرب سوخته جانان شرر شود روشن
    چو آتش جگر لعل، بی زوال بود
    چراغ هر که به خون جگر شود روشن
    ز بس گرفته ز نادیدنی شده است دلم
    ز زنگ، آینه ام بیشتر شود روشن
    ز حرف سرد دل ما چو غنچه بگشاید
    چراغ ما به نسیم سحر شود روشن
    دلی که تیره ز اوضاع روزگار شده است
    در آفتاب قیامت مگر شود روشن
    به گرمخونی من خسته ای ندارد عشق
    چو شمع از رگ من نیشتر شود روشن
    گره ز کار دل من شود به آبله باز
    چنان که چشم صدف از گهر شود روشن
    نکرد گرمی پرواز بی پر و بالم
    کجا ز شمع مرا بال و پر شود روشن؟
    درین محیط عنان را کشیده دار چو موج
    که از استادگی آب گهر شود روشن
    چراغ هر که ز دلهای گرم افروزد
    ز آستین صبا بیشتر شود روشن
    ز رشک حسن گلوسوز یار نیست بعید
    چو شمع سبز اگر نیشکر شود روشن
    ز عمر قسمت ما نیست جز زمان وداع
    چو آن چراغ که وقت سحر شود روشن
    نرفت تیرگی از دل به سعی ما صائب
    مگر ز پرتو اهل نظر شود روشن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha