کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی که می نهد از حد خود قدم بیرون
    کبوتری است که می آید از حرم بیرون
    دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
    که طفل گریه کنان آید از عدم بیرون
    همیشه کوی خرابات ازان بود معمور
    که آید از دراو بی دماغ کم بیرون
    سفر اگر چه دو گام است بی مشقت نیست
    که ناله در حرکت آید از قلم بیرون
    ز مال طول امل حرص را نگردد کم
    ز اژدها نبرد گنج پیچ و خم بیرون
    اثر گذار که صد دور رفت و می آید
    هنوز از دهن جام، نام جم بیرون
    سخن شناس به حرف آورد سخنور را
    به پای خود گهر آید ز بحر کم بیرون
    شده است دست کرم خشک میوه داران را
    مگر که سرو کند دستی از کرم بیرون
    ز ماه داغ کلف می برد به آسانی
    کسی که از کف ممسک برد درم بیرون
    تمام شب جگر خویش می خورم چون صبح
    که بی غبار برآرم ز دل دودم بیرون
    ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
    نمی دهد چو سبو کهنه گشت نم بیرون
    خراب ساقی دریا دلم که می آرد
    به یک پیاله مرا از هزار غم بیرون
    ز حلقه در جنت شود گزیده چو مار
    دلی که آید ازان زلف خم به خم بیرون
    عجب که خاک شود دست مشفقی صائب
    که آرد از دل احباب خار غم بیرون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha