صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۶۳: نیست مقدور علاج غم دنیا کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست مقدور علاج غم دنیا کردن گره از جبهه به ناخن نتوان وا کردن از ولی نعمت عقبی نتوان رو گرداند از بصیرت نبود پشت به دنیا کردن می شود بسته در فیض ز واکردن لب درد خود عرض نباید به مسیحا کردن آنقدر از دل صد پاره نمانده است بجا که به احباب توان رقعه ای انشا کردن پیش دریای گهرخیز به هر قطره گدا لب به دریوزه نباید چو صدف وا کردن عنقریب است که هم پله قارون شده است خواجه از تکیه به جمعیت دنیا کردن خامه بیهوده دهد نبض به دستی هر دم نشود درد سخن به، به مداوا کردن نیست ممکن به فسون بدگهران نیک شوند که گره از دم عقرب نتوان وا کردن زن چه باشد که ازو مرد به فریاد آید؟ شاهد عجز بود شکوه ز دنیا کردن نور خورشید دهد دیده دل را صائب گریه چون شمع نهان در دل شبها کردن صائب تبریزی