کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون دهد چشم ترم اشک به دامان بیرون
    ز آستین بحر کند پنجه مرجان بیرون
    بر لب ساغر ازان بوسه سیراب زنند
    که نیارد سخن از مجلس مستان بیرون
    هر کجا رفت همان چشم به دنبالش بود
    سرمه زان روز که آمد ز صفاهان بیرون
    خاک غربت بود آیینه ارباب سخن
    طوطی آن به که رود از شکرستان بیرون
    گل شرم است، که هر فصل بهاران آید
    لاله افکنده سر از خاک شهیدان بیرون
    چشم زنجیر غریبانه چرا خون نگریست؟
    یوسف آن روز که می رفت ز زندان بیرون
    (کاروان خط اگر بنده نوازی نکند
    که دل ما کشد از چاه زنخدان بیرون؟)
    (به جز از من که تردد نکنم از پی رزق
    نیست شیری که نیاید ز نیستان بیرون)
    به درشتی نتوان برد ز دل غم صائب
    نتوان کرد ز دل خار به پیکان بیرون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha