هلال سیل فنایند خانه پردازان
به آب و گل نکنند التفات خودسازان
صبور باش به ناسازگاری ایام
که خار پیرهن عالمند ناسازان
درین نشیمن خاکی به چشم بسته بساز
که وقت صید گشایند چشم شهبازان
مشو چو طرف کلاه از شکست خود غافل
که هست خودشکنی زینت سرافرازان
نمی توان گهر از عقد سر به مهر ربود
شمرده گوی سخن در حضور غمازان
بلند و پست جهان قابل عداوت نیست
ز امتیاز مدر پرده هم آوازان
چنان که پای چراغ از چراغ شد تاریک
دلم سیاه شد از صحبت سرافرازان
در آن ریاض که صائب سخن طراز شود
زنند مهر به لب جمله نغمه پردازان