کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن
    رو نکردن ترش از تلخ، شکر خندیدن
    شیوه زنده دلان است درین باغ چو گل
    همه شب غنچه شدن، وقت سحر خندیدن
    می کند خرده جان سفری را باقی
    بر رخ سوختگان همچو شرر خندیدن
    بسته لب باش که چون غنچه گل می افتد
    رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
    چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
    رخنه در قصر حیات تو ز هر خندیدن
    چه کند سختی ایام به ما بی خبران؟
    کار کبک است به هر کوه و کمر خندیدن
    آنچنان در دهن تیغ به رغبت بروم
    که فراموش کند صبح ظفر، خندیدن
    جای خنده است که در عهد شکرخنده او
    پسته در پوست کند مشق شکر خندیدن
    زان سر تیر یکی غنچه، یکی خندان است
    تا بدانی که نباشد ز دو سر خندیدن
    از نکویان همه ختم است بر آن زهره جبین
    بی دهن بر رخ ارباب نظر خندیدن
    ای که از آب عقیق تو فلک سرسبزست
    نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن
    صائب از عاقبت خنده بیندیش که صبح
    غوطه در خون جگر زد ز شکر خندیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha