کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن
    گوارا می کند وضع جهان را بی خبر بودن
    نباشد بر دلم چون سرو از بی حاصلی باری
    که دارد حاصلی چون تازه رویی بی ثمر بودن
    قناعت با در دل کن ازین درهای بی حاصل
    که باشد زرد روی آفتاب از در به در بودن
    ز فیض جام در دورست ذکر خیر جم دایم
    نباید در جهان آفرینش بی اثر بودن
    شد از تسلیم بر من تنگنای چرخ گلزاری
    که گردد بیضه مهد راحت از بی بال و پر بودن
    به جامی دستگیری کن من افتاده را ساقی
    که دستم چون سبو گردید خشک از زیر سر بودن
    ز سنگ کودکان بر دل غباری نیست مجنون را
    که خندان است کبک مست از کوه و کمر بودن
    بر آتش می زنم چون شمع بهر چشم تر خود را
    که در دل می خلد چون خار بی مژگان تر بودن
    به مقدار گرانی غوطه در گل می زند لنگر
    که گردد قطره دور از قرب دریا از گهر بودن
    جگردارانه سر کن راه صحرای طلب صائب
    که کام شیر گردد نقش پا از بی جگر بودن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha