کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به دامن برگ عیش از داغ پنهان می توان چیدن
    گل از گلهای خوشبو در گریبان می توان چیدن
    اگر خود را توانی همچو شبنم صاف گرداندن
    به چشم پاک گل ها زین گلستان می توان چیدن
    حجابی نیست غیر از خیرگی گلزار عصمت را
    به چشم بسته گل از روی جانان می توان چیدن
    نظر گر بر جمال کعبه باشد رهنوردان را
    گل بی خار از خار مغیلان می توان چیدن
    ز خار بی گل این باغ دشوارست دل کندن
    وگرنه از گل بی خار، دامان می توان چیدن
    همین اشکی است کز حسرت به گرد چشم می گردد
    گلی کز دیدن خورشید تابان می توان چیدن
    توانی گر به آب حلم کشتن خشم را در دل
    گل از آتش چو ابراهیم آسان می توان چیدن
    گلی در راه یاران گر ز بی برگی نیفشانی
    به عذر آن خس وخاری به مژگان می توان چیدن
    همین برچیدن دامن بود از راه آگاهی
    گلی کز من صحرای امکان می توان چیدن
    گذشت از دل شبی دامن کشان زلف دراز او
    هنوز از دود تلخ آه، ریحان می توان چیدن
    درین عبرت سرا گر چشم عبرت بین ترا باشد
    ز خاک راه گوهرهای غلطان می توان چیدن
    اگر از رنگ و بو صائب بپوشی دیده ظاهر
    در ایام خزان گل از گلستان می توان چیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha