صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۱۳: به دامن برگ عیش از داغ پنهان می توان چیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دامن برگ عیش از داغ پنهان می توان چیدن گل از گلهای خوشبو در گریبان می توان چیدن اگر خود را توانی همچو شبنم صاف گرداندن به چشم پاک گل ها زین گلستان می توان چیدن حجابی نیست غیر از خیرگی گلزار عصمت را به چشم بسته گل از روی جانان می توان چیدن نظر گر بر جمال کعبه باشد رهنوردان را گل بی خار از خار مغیلان می توان چیدن ز خار بی گل این باغ دشوارست دل کندن وگرنه از گل بی خار، دامان می توان چیدن همین اشکی است کز حسرت به گرد چشم می گردد گلی کز دیدن خورشید تابان می توان چیدن توانی گر به آب حلم کشتن خشم را در دل گل از آتش چو ابراهیم آسان می توان چیدن گلی در راه یاران گر ز بی برگی نیفشانی به عذر آن خس وخاری به مژگان می توان چیدن همین برچیدن دامن بود از راه آگاهی گلی کز من صحرای امکان می توان چیدن گذشت از دل شبی دامن کشان زلف دراز او هنوز از دود تلخ آه، ریحان می توان چیدن درین عبرت سرا گر چشم عبرت بین ترا باشد ز خاک راه گوهرهای غلطان می توان چیدن اگر از رنگ و بو صائب بپوشی دیده ظاهر در ایام خزان گل از گلستان می توان چیدن صائب تبریزی