کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خدایا قطره ام را شورش دریا کرامت کن
    دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن
    نمی گردانی از من راه اگر سیل ملامت را
    کف خاک مرا پیشانی صحرا کرامت کن
    جنون من به داغ ریزه انجم نمی سازد
    مرا چون مهر یک داغ جهان آرا کرامت کن
    دل مینای می را می کند جام نگون خالی
    دل پر خون چو دادی، چشم خونپالا کرامت کن
    درین وحشت سرا تا کی اسیر آب و گل باشم؟
    مرا راهی به سوی عالم بالا کرامت کن
    به گرداب بلا انداختی چون کشتی ما را
    لبی خشک از شکایت چون لب دریا کرامت کن
    مرا هر روز چون خورشید قرصی در کنار افکن
    نمی گویم به من رزق مرا یکجا کرامت کن
    ز سودای محبت هیچ کس نقصان نمی بیند
    دل و دستی مرا یارب درین سودا کرامت کن
    نظر بینا چو شد خضرست هر گرد سبکسیری
    من گم کرده ره را دیده بینا کرامت کن
    دل خود می خورد سیلاب چون جایی گره گردد
    زبان شکوه ام را قوت انشا کرامت کن
    حضور گلشن جنت به زاهد باد ارزانی
    مرا یک گل زمین از ساحت دلها کرامت کن
    دو شاهد چون دو بال و پر بود شهباز معنی را
    زبان آتشین دادی، ید بیضا کرامت کن
    بهار طبع صائب فکر جوش تازه ای دارد
    نسیم گلستانش را دم عیسی کرامت کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha