صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۰۷: میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن گوارا می کند وضع جهان را بی خبر بودن نباشد بر دلم چون سرو از بی حاصلی باری که دارد حاصلی چون تازه رویی بی ثمر بودن قناعت با در دل کن ازین درهای بی حاصل که باشد زرد روی آفتاب از در به در بودن ز فیض جام در دورست ذکر خیر جم دایم نباید در جهان آفرینش بی اثر بودن شد از تسلیم بر من تنگنای چرخ گلزاری که گردد بیضه مهد راحت از بی بال و پر بودن به جامی دستگیری کن من افتاده را ساقی که دستم چون سبو گردید خشک از زیر سر بودن ز سنگ کودکان بر دل غباری نیست مجنون را که خندان است کبک مست از کوه و کمر بودن بر آتش می زنم چون شمع بهر چشم تر خود را که در دل می خلد چون خار بی مژگان تر بودن به مقدار گرانی غوطه در گل می زند لنگر که گردد قطره دور از قرب دریا از گهر بودن جگردارانه سر کن راه صحرای طلب صائب که کام شیر گردد نقش پا از بی جگر بودن صائب تبریزی