کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در گلستانی که ریزد خون بلبل بر زمین
    در لباس لاله گردد جلوه گر گل بر زمین
    زود در چاه ندامت سرنگون خواهد فتاد
    هر که پای خود گذارد بی تأمل بر زمین
    سرو پا در گل کجا و لاف آزادی کجا
    سایه آزادگان دارد تغافل بر زمین
    عشق امانت دار معشوق است، ازان رو گل گذاشت
    نقد و جنس خویش را در پیش بلبل بر زمین
    حال دست من جدا از دامنش داند که چیست
    هر که از دستش رها شد دامن گل بر زمین
    قطره خونی که صد نقش هوس می زد بر آب
    می چکد امروز از تیغ تغافل بر زمین
    قوت سر پنجه بیداد نتواند رساند
    با همه زور آوری پشت تحمل بر زمین
    بود تا در قبضه من اختیار گلستان
    غیرتم نگذاشت افتد سایه گل بر زمین
    دشت پیمای جنون پیشانیی دارد که شیر
    می گذارد پیش او روی تنزل بر زمین
    بال خود چون سبزه بلبل فرش گلشن ساخته است
    تا مباد از گلبن افتد سایه گل بر زمین
    حسن عالمسوز از اقبال عشق آمد پدید
    رنگ گل را ریختند از خون بلبل بر زمین
    خامه صائب صفیری غالبا از دل کشید
    کز کنار آشیان افتاد بلبل بر زمین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha