کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بخیه تا کی بر لباس تن ز آب و نان زدن؟
    از بصیرت نیست گل بر رخنه زندان زدن
    ظلم بر افتادگان شرمندگی می آورد
    سرکشان سر پیش اندازند در چوگان زدن
    جان پاکان در تن خاکی نمی گیرد قرار
    از گنهکاری است تن در گوشه زندان زدن
    گفتگوی پوچ را بی پرده سازد امتحان
    تخم چوبین زود رسوا گردد از دندان زدن
    نعل ایام بهار از جوش گل در آتش است
    در حریم غنچه باید بر کمر دامان زدن
    چشم پرکاری که من دیدم ازان وحشی غزال
    می زند بر هم دو عالم را به یک مژگان زدن
    در نمی گیرد فسون عشق با افسردگان
    در تنور سرد هیهات است بتوان نان زدن
    هر که از طاعت کمان سازد قد همچون خدنگ
    می تواند حلقه بر در خلد را آسان زدن
    درد و داغ عشق از سیمای عاشق ظاهرست
    رسم شاهان است مهر خویش بر عنوان زدن
    امتحان بیکار باشد آن دل چون سنگ را
    بیضه فولاد مستغنی است از دندان زدن
    می شود آب روان آیینه از استادگی
    می توان سیر جهان با دیده حیران زدن
    از زبردستان مدارا با ضعیفان خوشنماست
    نیست لایق بحر را سرپنجه با مرجان زدن
    پیش آن رخسار نازک حرف گل صائب مگو
    از مروت نیست سیلی بر مه کنعان زدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha