کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با کمند زلف تسخیر دل افگار کن
    این کهن اوراق را شیرازه از زنار کن
    نیست جرمی در جهان بالاتر از هستی تو
    تا نفس در سینه داری صرف استغفار کن
    بر لب بام آ، به زردی چون نهد رو آفتاب
    وقت رفتن شربتی در کار این بیمار کن
    در خراب آباد عالم آشنارویی نماند
    روی چون آیینه خورشید در دیوار کن
    دزد آتشدست غفلت در کمین فرصت است
    شمع بالین خود از چشم و دل بیدار کن
    هیچ کس را نیست در روی زمین درد سخن
    نامه خود را به کار رخنه دیوار کن
    نیستی صائب حریف منت ابر بهار
    کشت خود را سبز از مژگان گوهربار کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha