کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن
    چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن
    سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است
    چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟
    شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت
    فکر فانوس ای کلیم از بهر شمع طور کن
    خاطر آیینه وحدت غبارآلود شد
    گرد هستی را به چوب دار از خود دور کن
    خاکساری جاده ای دارد ز مو باریکتر
    گردن تسلیم نازک چون میان مور کن
    سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟
    این کدوی پوچ را در کار این زنبور کن
    دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حیات
    رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha