کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شکوه بیهوده از ناسازی گردون مکن
    این جراحت را به شمشیر زبان افزون مکن
    تلخی ایام را بر خود گوارا کن به صبر
    تا ز می پر توان کرد این قدح پر خون مکن
    دست افسوس است بار سرو موزون، زینهار
    تا تو هم بی بر نگردی مصرعی موزون مکن
    صبح پیری نیست چون شام جوانی پرده پوش
    آنچه ممکن بود کردی پیش ازین، اکنون مکن
    از شکست خصم خوشحالی، ندامت بردهد
    زینهار این ریزه الماس در معجون مکن
    می نشیند زود در گل کشتی سنگین رکاب
    تکیه بر سیم و زر بسیار چون قارون مکن
    تاج دریای گهر شد از سبکروحی حباب
    چون ز خود گشتی تهی اندیشه از جیحون مکن
    زردرو از برگریزان ندامت می شوی
    روی خود را از شراب بی غمی گلگون مکن
    چاره بیماری دل را ز افلاطون مجوی
    زین طبیب خام درد خویش را افزون مکن
    حسن شرم آلود لیلی دامن از خود می کشد
    از غزالان گرد خود هنگامه چون مجنون مکن
    چون مسیحا پای همت بر سر گردون گذار
    خویش را در خم حصاری همچو افلاطون مکن
    می شود سنگ ملامت در کف طفلان غریب
    از سواد شهر صائب روی در هامون مکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha