کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من
    گوش خصم سفله تابیدن نمی آید ز من
    دست بیعت با توکل داده ام روز ازل
    از برای رزق کوشیدن نمی آید ز من
    شمعم اما خانه همسایه از من روشن است
    بر فروغ خویش چسبیدن نمی آید ز من
    برنمی خیزد صدا از دست چون تنها بود
    پیش بی دردان خروشیدن نمی آید ز من
    خانه صیاد می دانم لباس فقر را
    خرقه تزویر پوشیدن نمی آید ز من
    بی میانجی مهربان می خواهم آن دلدار را
    گل به دست دیگران چیدن نمی آید ز من
    گر چه دارم صد زبان آتشین چون آفتاب
    از گناه خویش پرسیدن نمی آید ز من
    آسمان گو توتیا کن استخوان های مرا
    رو به خاک عجز مالیدن نمی آید ز من
    گر چه دارم پنجه شیر ژیان در آستین
    سینه موری خراشیدن نمی آید ز من
    ریشه غم، زعفران گردد اگر در سینه ام
    چون گل تصویر، خندیدن نمی آید ز من
    در کنار گل چو شبنم جای خود وا می کنم
    سینه بر خاشاک مالیدن نمی آید ز من
    داغ را از ننگ مرهم کرده ام صائب خلاص
    گل به روی مهر مالیدن نمی آید ز من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha