صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۶۸: زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟ شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت فکر فانوس ای کلیم از بهر شمع طور کن خاطر آیینه وحدت غبارآلود شد گرد هستی را به چوب دار از خود دور کن خاکساری جاده ای دارد ز مو باریکتر گردن تسلیم نازک چون میان مور کن سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟ این کدوی پوچ را در کار این زنبور کن دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حیات رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن صائب تبریزی